بـــه ســــــــلامتی پسری که ؛ عوضی بازی رو بلد بود ! اما .... هیچ وقت واسه هیچ دختری امتـــــــحانش نکرد ...
♥کلبه عشق♥
|
بـــه ســــــــلامتی پسری که ؛ عوضی بازی رو بلد بود ! اما .... هیچ وقت واسه هیچ دختری امتـــــــحانش نکرد ... من تو این دنیا سه تا دوست دارم ...خورشید ،ماه و تو . اولی رو واسه خودم دومی رو واسه شبام ولی تو رو واسه تک تک لحظه هام می خوام
همیشه بهم میگفت زندگیمی... وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟ گفت:آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره... غربت یعنی به دنبال کسی گشتن و همه را شبیه او دیدن همه را با او مقایسه کردن و به همه لبخند زدن و پیش همه بغض کردن و باز و همیشه به دنبال او گشتن بعد از مرگم مرا در قبرستان سگ ها خاک کنید تا دمی در کنار با وفایان باشم ای کاش یاد میگرفتم اگر در رابطه ای حرمتم زیر سوال رفت برای همیشه با ان رابطه خداحافظی کنم و به طور احمقانه منتظر معجزه نباشم به خودم می گویم...: زانوی غم بغل گرفته ای که چه...؟؟ بلند شو...! بایست روبه روی آینه...و تکرار کن: دوستم ندارد؟خوب نداشته باشد! دلتنگی هایم را نمی فهمد؟خوب نفهمد! بغض هایم را شانه نیست؟خودم که هستم! پس با این حال بگذار نباشد! او که مرحم هیچ درد تو نیست...! بگذار نباشد! به درک! به جهنم! لیاقت نداشت!
لا لا لا لا گل پسته نشی از این روزها خسته
چقد خوابی
که میشینه تو چشمای تو خوشبخته
لالا لا لا گل مریــــــم نشینه رو چشات شبنم یه عمر ه من فقـــط هر شب واسه تو آرزو کـــردم
لالا لا لا گل پــــونه کلاغ آخـــــــــر رسید خونه یکی پیدا میشه یــــک شـب سر هر قــــولی میـــمونه.
نمي دانم چرا دوستت دارم ، من که با تو یک لحظه حرف زدم
نمي دانم چرا دوستت دارم ، من كه فقط یک لحظه تو را ديدم
صدايت را از دور شنيدم ، نمي دانم چرا دوستت دارم
اين عشق در يك لحظه بود ؛اما سالهاست بامن است
بدون اينكه بتوانم به تو بزنم،بدون حرفي پرسید بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم
داد بزنم : به خاطر تو
بهش گفتم: بخاطر هیچ کس
پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو
با یک بغض غمگین
گفتم : به خاطر هیچ چیز
ازش پرسیدم: تو به خاطر کی زنده هستی؟
در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود
گفت: بخاطر کسی که به خاطره هیچ زنده است
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم
نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که بر روی قلبم پا گذاشتی وحشت از عشق که نه ترس من از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ترس من از خاطره هاست
ترس بیهوده ندارم صحبت از خاطره هاست
محبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست
گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ی ماست عشق چیزی شبیه در زدن است مثل دیدار ، مثل سر زدن است هجرت خویشتن به محضر دوست مثل پرواز ، مثل پر زدن است سفری بین نــور و تــاریک یسر زِ خاور به باختر زدن است
کاش میشد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش میشد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش میشد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
که این همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت
به این دلتنگی عادت دارم هر روز
به قلبی که یه تیکه چوب میشه
به زخمایی که امشب میزنی
و تا قبل دیدنت زود خوب میشه
به این دلتنگی عادت دارم هر روز
به این که ساده دارم میرم از یاد وقتی که بارون میگیره دلم بهونه میگیره
به یاد شبای بارونی سراغ تو آب میگیره
اشک چشام جاری میشه مث بارون چیکه چیکه
دل بهونه گیر من بی تو آروم نمیشه18:25:592014-03-02
17:04:502014-03-02
کاش می دانستی که درون قلبم خانه ای داریکه همیشه آنرا با شفق می شویم و با آن می گویم که تویی مونس شبهای دلم کاش می دانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است و گل غم به دلم وا شده است.
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
همرنگ تمام آرزوهای منی...غارتگرقلب و وجدان منی...دورازتونفس کشیدنم ممکن نیست...من ماهیه تشنه ام تودریایه منی 14:29:062014-02-10 |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |