بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
♥کلبه عشق♥
|
بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم
واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی
با تمام غــــرور پسرانه ام مینویسم:
گاهی دلـــــم برای صدای دخترانه ات، "عزیزم" گفتـــــن هایت تنگــــــ میشود...!!!
یه وقتایی هست ...
برایم کف زدند..........و در آغوشم گرفتند تایید و تشویقم کردند.......... کـه آخر فراموشت کردم دیگر تا ابد بر لبانم لبخندی تصنعی مهمان است اما........بین خودمان باشد............ هنوزم تنــــــــــها دلبرکم تو هستی
به ســــلامتی دُختـــــری که
وقتی قول داد که عشــقش رو ترک نمیکنه وقتی قول داد که بهش هرگز خیانت نمیکنه وقتی قول داد که کلید قلبش فقط مال ِ اونه وقتی قول داد و گفت دوستت دارم و برات صبر میکنم .. وقتی قول داد قولش از صــــدتا مــرد بالا تر بود و به همش عـــمل کرد .. حرفــــش حرف بود و عشـــقش عشق بود ..
ببار باران
بعد از سال ها دخترک کبریت فروش را دیدم! بزرگو زیبا شده بود.... به او گفتم:کبریت هایت کو؟؟ میخواهم این سرزمین را به آتش بکشم! خنده ی تلخی کرد و گفت:کبریت هایم را نخریدند... سالهاست که خودم را میفروشم! برایش نوشتم:
با اینکه رفتی و باهام نموندی... ولی ، یه حسی بهم میگه که تو هم گاهی دلت برای من ،برای روزهایی که باهم داشتیم تنگ میشه! روزی می رسد که درخیال خود جای خالی ام را حس کنی 15:49:052014-10-30 ترشحات خوبی هایت کاش می شد روی خط سرنوشت روزهای با تو بودن را نوشت.. سرنوشت , ننوشت گر نوشت , بد نوشت اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !
دســـتـتـــــ مــال هــرکــی بــاشــه ڪاشـــــ فقط بوבـے وقتـے بغض مـےڪرבم! بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے... ببینمـــــ چشمـــــاتو منـــــو نگاه کـטּ... اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا
تاريخ پنجشنبه سی ام آبان 1392سـاعت 15:40 نويسنده آزیتا | 225cm | بـــه ســــــــلامتی پسری که ؛ عوضی بازی رو بلد بود ! اما .... هیچ وقت واسه هیچ دختری امتـــــــحانش نکرد ... من تو این دنیا سه تا دوست دارم ...خورشید ،ماه و تو . اولی رو واسه خودم دومی رو واسه شبام ولی تو رو واسه تک تک لحظه هام می خوام
همیشه بهم میگفت زندگیمی... وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟ گفت:آدم برای رسیدن به عشقش باید از زندگیش بگذره... غربت یعنی به دنبال کسی گشتن و همه را شبیه او دیدن همه را با او مقایسه کردن و به همه لبخند زدن و پیش همه بغض کردن و باز و همیشه به دنبال او گشتن بعد از مرگم مرا در قبرستان سگ ها خاک کنید تا دمی در کنار با وفایان باشم ای کاش یاد میگرفتم اگر در رابطه ای حرمتم زیر سوال رفت برای همیشه با ان رابطه خداحافظی کنم و به طور احمقانه منتظر معجزه نباشم به خودم می گویم...: زانوی غم بغل گرفته ای که چه...؟؟ بلند شو...! بایست روبه روی آینه...و تکرار کن: دوستم ندارد؟خوب نداشته باشد! دلتنگی هایم را نمی فهمد؟خوب نفهمد! بغض هایم را شانه نیست؟خودم که هستم! پس با این حال بگذار نباشد! او که مرحم هیچ درد تو نیست...! بگذار نباشد! به درک! به جهنم! لیاقت نداشت!
لا لا لا لا گل پسته نشی از این روزها خسته
چقد خوابی
که میشینه تو چشمای تو خوشبخته
لالا لا لا گل مریــــــم نشینه رو چشات شبنم یه عمر ه من فقـــط هر شب واسه تو آرزو کـــردم
لالا لا لا گل پــــونه کلاغ آخـــــــــر رسید خونه یکی پیدا میشه یــــک شـب سر هر قــــولی میـــمونه.
نمي دانم چرا دوستت دارم ، من که با تو یک لحظه حرف زدم
نمي دانم چرا دوستت دارم ، من كه فقط یک لحظه تو را ديدم
صدايت را از دور شنيدم ، نمي دانم چرا دوستت دارم
اين عشق در يك لحظه بود ؛اما سالهاست بامن است
بدون اينكه بتوانم به تو بزنم،بدون حرفي پرسید بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم
داد بزنم : به خاطر تو
بهش گفتم: بخاطر هیچ کس
پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو
با یک بغض غمگین
گفتم : به خاطر هیچ چیز
ازش پرسیدم: تو به خاطر کی زنده هستی؟
در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود
گفت: بخاطر کسی که به خاطره هیچ زنده است |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |